به رنگ آسمان



 

این روزها یه چند تا سوال ذهنم رو مشغول کرده !

یکیش :

تو حکومت صدام که سالیان سال به مردم عراق ظلم روا میداشت ! و هیچکی هیچکی نمیتونست بگه بالای چشمش ابرو است

اونموقع ها مردم زیر سلطه صدام جنایتکار هیچکی صداش نمیتونست در بیاد یا در نیومد و قیامی مردمی صورت نگرفت

اما الان حکومت اسلامی _ شیعه ای است ! 

مردم عراق بعد از سالیان سال قیامی مردمی شروع کردند ! 

با عقل واقعا جور درنمیاد مگه اینکه بسیاری از این مردم خودشون رو و کشورشون به کشورهای بیگانه به بهایی اندک فروخته باشند!

از نظر خودم این اعتراضات یه سرش به اسرائیل میخوره یه سرش به عربستان‌. 


اما سوال دوم 

با وجودی که در بعضی از شهرهای عراق تظاهراته چرا ایران یک تو حل کردن این داستان دخالت مستقیم میکنه ؟! 

میکنه ! خودمون رو گول نزنیم دخالت نمیکنه ! بلکه دخالت مستقیم داره!!

دو که از هم مهمتره تویی ایران میدونی بعضی از شهرها عراق وضعیت خوبی نداره و ناآرامه و

بسیاری از عراقی ها چشم دیدن ما ایرانی ها رو ندارند چرا باید خداوکیلی مرز رو همچنان باز بزارین و اجازه بدین  به زوار که  برن عتبات عالیات !؟

اگر احیانا خدای ناکرده زبونم لال اتفاقی هر چند کوچک برای این زوار بیافته و یا روز اربعین انفجاری صورت بگیره 

و زائرین عزیز کربلا بخاطر سهل انگاری حکومت ایران و عراق بلای سرشون بیاد آیا دو دولت جوابگوی این داستان خواهند بود؟!



++  

الان من ناراحتم به یکی از دوستان گفتم برین کربلا و نجف امنه درصورتی که نجف هم گویا ناامنه !!

الان دلم آشوبه برای این دوستان و از یه طرفم نمیتونم کاری کنم و نگران همه زوار بخصوص دوستانم هستم




++  

بخدا نگرانی این روزهای من کمتر از پدر و مادری نیست که چشم انتظار مسافرشون هستند که به

سلامت به وطن برگردن خدا میدونه برای تک تک زائرین کربلا نگرانم و دلم آشوبه !

کاش مسئولین دو مملکت جان مردم براشون تو اولویت بود تا نشان دادن اجتماع میلیونی اربعین.

کاش ظاهر داستان رو ول میکردند و دو دستی به باطن قضیه اساسا فکر میکردند !!


 

+++

ایشالا همه زائرین به سلامت  به آغوش وطن برگردند من جمله مسافرین ما هم.


 

لطفا لطفا بخونید و پشت گوش نندازید !!

⚡️ سماح» به زائران اربعین توصیه کرد: عجله نکنید 

 

سامانه ثبت نام اربعین : 

️ با توجه به عدم استقرار موکب ها و ایستگاه های خدماتی در مسیرهای راهپیمایی زائران اربعین حسینی و نیز اغتشاشات اخیر در بعضی شهرهای عراق، توصیه می شود نسبت به حرکت به سمت مرزها تعجیل نکنید.

️ مدیرکل دفتر برنامه‌ریزی و نظارت بر امور عتبات عالیات سازمان حج و زیارت نیز به زائرانی که وارد خاک عراق شده اند و یا قصد سفر به این کشور را دارند، با توجه به شرایط عراق توصیه کرد که از سفر به شهرهای سامرا» و کاظمین» خودداری کنند و یا سفر خود را به عراق چند روز به تاخیر اندازند.


 

دیشبم تو شبکه سه ساعت یازده و نیم شب اینا رو گفتند و کلی توصیه کردند که اگر میاین همون ۴ روز منتهی به اربعین زوار برن 

اوضاع امنیتی عراق متاسفانه خوب نیست پس تو رو خدا مواظب خودتون و خانواده و بچه هاتون باشین !

گمان نکنم امام حسین (ع) به این داستان راضی باشه که خودتون و سلامتی تون رو  به خطر بندازین!




+

ایشالا همه اونایی که میرن یا رفتن به سلامت به آغوش وطن برگردند.

آمین


بمباران خونه مون



  

هفته دفاع مقدس برای هر کدام از شما تداعی یه چیزه .

یکی جنگ ، یکی جبهه یکی صدای آژیر خطر و .

اما برای من که اون روزها کودکی بیش نبودم تداعی آوارگی و بمباران هوایی تداعی ریختن خونه

بچگی مون ، تداعی دور شدن از شهر و پدر و جمع خانوادگی ، تداعی زندگی کردن تو دل کوهها اونم زیر چادر.

شباهنگ پرسیده بود اونموقع چطور می فهمیدین بمبارانه ؟!

اکثر مواقع از طریق صدای نگران  مادر متوجه می شدیم ولی گاهی هم از صدای  آژیر رادیو می فهمیدیم که باید خودمون رو به منطقه امن یا همون پناهگاه برسونیم !

خودمون رو به هزار جون کندن میرسوندیم یعنی فکر کنین یه بچه رو حساب کنین خارج از شیطنت

های کودکانه باید به محض اینکه صدای آژیر یا صدای نگران مادرش  رو میشنوهه زود خودش رو به مامانش و بقیه خانواده برسونه و بره پناهگاه. 

بنظرم پناهگاه برای همون بچه یعنی رسیدن به همون آغوش گرم مادر .

شاید باورش برای شما سخت باشه ولی من همین الانشم صدای آژیر برام حس بغض همون دوران رو تداعی میکنه.

زندگی تو کوه و زیر چادر ، مهاجرت از شهر خودمون به شهرهای قائم شهر ، کرج ، مشهد و بمباران

خونه همه اینا رو تو اون دوران که من اونموقع کودکی بیش نبودم تجربه داشتم !

اونم بدون حضور پدر و خواهرا و برادرای بزرگتر اونم تو شهرهای غریب چون مشهد و کرج اونم با

مادری دلسوز و سه تا داداش کوچک‌  و نیم وجبی که دو تاشون هم شیرخواره بودند. 

با همون بچگی خودت ،  حواست هم باید به جمع کوچک خانواده اتم باشه ! 

خارج از اینکه تو هنوز خودت  بچه ای و باید بچگیتو کنی ؛ شیطنت های بچگیتو داشته باشی  ولی با این وضعیت باید بسازی چون جنگه !چون آوارگیه  ! چون خونه مون دوبار موشک باران کامل شد

و باید بری جایی زندگی کنی که حداقل صدای هواپیماهای دشمن صدای موشک باران های مستقیم رو نشنوی یا حداقل کمتر بشنوی !

شاید بپرسین چرا نصفی از خانواده اینور بود نصفی اون ور داخل شهر خودمون ؟

برای اینکه آبجی ها و داداش های بزرگتر اکثرا مدرسه ای بودند اونموقع ها گویا نمیشده جای غیر از شهر خودت امتحانات رو بدی !

و البته ناگفته نمانه امتحانات شون چون اکثرا نهایی بود نمیشد اونا هم با ما این آوارگی شهر به شهر رو تجربه کنند‌.

البته تو قائم شهر که زندگی میکردیم همه دور هم بودیم ولی تو مشهد و کرج نه ! 

فقط من و مادرم و سه تا داداش کوچکم بودیم بعدها به این جمع مون مادربزرگ و خونواده داییمم و خاله هام  و بچه هاش اضافه شد.

فکر کنین  کلاس اول ابتدایی رو تو چند مدرسه خونده باشم خوبه ؟!

تو سه مدرسه ! 

دوبار بدلیل اسباب کشی مون تو محله مون اگر اشتباه نکنم تو مشهد ، مدرسه ام  جابجا شد ،

یکبارم تو کرج بودیم که گفتیم بریم مشهد !

با معلم های بداخلاق اون زمان و مدیران سختگیر که اصلا درک نداشتن تو جنگ زده ای تو آوارگی

رو درک کردی و رنج کشیدی تا اومدی مدرسه ! یه جور درک اونموقع تو سه تا معلم های کلاس اولم من ندیدم ! بماند تو مدیر مدرسه آخرمم ندیدم.

بگذریم جنگ اون سالها برای ما واقعا جنگ بود !

جنگ برای بهتر زندگی کردن ! جنگ برای شادی و خندوندن داداشای کوچکت و کمتر نشون دادن سختی بر روی چهره مادر.

جنگ برای خیلی ها خیلی سخت گذشت ولی برای پایتخت نشینان آسون گذشت ! برای اونایی که بمباران  ندیدن یا خیلی کمتر دیدن !

دوری از خانواده رو نچشیدن ! طعم تلخ  آوارگی رو نچشیدن آسون بود. 

ما (کلا آورگان جنگی )  درسته نرفتیم جبهه و جنگ ولی طعم و بوی موشکباران و طعم دوری از

خانواده ، بوی سوختن تلخ خونه هامون رو بارها و بارها دیدیم و چشیدیم.


  

یکی چند ماه پیش  به داداشم  گفته بود: 

آدم ها جنگ رو همون لحظه  نمیفهمن ؛  بعدها اثرات جنگ تو روح و جسم آدم ها تو حال خرابشون پدیدار میشه !

آره واقعا همینه ! جنگ اولش هیچی رو نشون نمیده بعد از پایان جنگ می فهمی جنگ چه بود و چه تلخی ها و عواقبی بر جای گذاشته.


+  

عکس بالا ،  قطعه کوچکی از عکس خونه قدیمی مون بود که اون زمان توسط دشمن  موشک باران شده بود و به این شکل که می بینین افتاد‌.


++  

ایشالا هیچوقت دیگه تو ایرانمون شاهد هیچ جنگی نباشم .آمین





 

لباس هلتان اتو دانه.

لباس هاتون رو اتو دادین ؟!

 

هم مله سره مه نگرن شوه کی وه اتو داین.

هم بالای سر من نگیرین فردا صبح با اتو دادن !


  

صو بووسن ده زیره قرآن ردتان بکم بعد بچن هاااا.

فردا صبر کنین از زیر قرآن ردتون کنم بعد برین مدرسه !


  

باوگتان شوهکی صمون داخ دیاره ناشتا تخم مرغ بخوه نو بچن.

فردا صبح  پدرتون  صمون داغ برای ناشتا میاره تخم مرغ بخورین بعد برین .

  

صدرا سره مه خور هم بی ناشتا نچیت جوره اوسالل.

صدرا  سر منو بخوری هم بدون صبحانه رفتی مثل پارسال ؟!

 

امسال دی فرق که بیتهسه کلاس پنجم.

گَپِه مدرسه یت. 

امسال دیگه فرق میکنی کلاس پنجم شدی ، بزرگ مدرسه ای 

 

باید خو بخوویت.

باید خوب بخوری.

 

دی قشمری وت کن بیچگ بمینی.

مسخره ات میکنن اگر بچه بمونی!

 

کتاو و دفتره له تان بننه کیفه.

کتاب و دفترهاتو بزار داخل کیفت

  

صو  هم نچنه مدرسه ساعت 9 بیاناو بیشن کتاو هشتیمنهسه 

فردا هم نری مدرسه ساعت ۹ برگردی و بگی کتاباتو جا گذاشتی! 

  

جی.خودکار.کاغذ.مداد.دفتر.تراش.چشته نمینهیه جی.

یکبار خودکار یک بار کاغذ یکبار مداد یکبار دفتر یکبار تراش . چیزی جا نزارین .

  

مه هامه خاو در اراتان واز نیهکم هااا.

من خوابم در رو براتون باز نمیکنم هااا

 

ادامه مطلب

 

شما متن های داخل گوشی (پست های وبلاگ ها و کانال ها ) و متن داخل کتاب و رومه و یا هر متن دیگری رو چطوری مطالعه می کنید ؟!

یعنی چشمی یا با زبان ؟!

 

من از همون بچگی تا الان متاسفانه زبانی مطالب رو میخونم ، اوایل  انرژی لازم رو داشتم اما الان

اولین جایی که به درد میاد دهانمه :( بعدم چونه ام بشدت درد میگیره :( بعدم زود زود دهانم خشک میشه و به آب نیازمند میشم و از همه بدتر نفس کم میارم:|


جدیدا شده معضل برام و واقعا سخت شده خوندن مطالب برام و حتی گاها از خیر خوندن میگذرم چون بشدت اذیت میشم.

نمیدونم چطوری خوندن مطالب رو با چشمام تقویت کنم و خودمو از شر خوندن با زبان (دهان ) رها کنم ؟!:|  

راههای که تو اینترنت دیدم رو گاها امتحان کردم ولی هیچی عایدم نشد که از خوندن با زبان دورررر بشم :(  

برای همینه واقعا یکمدته پست های طویل رو اصلا نمیتونم بخونم و متاسفانه از خیر خوندنش کاملا میگذرم 

یا حتی از خیر  کتاب خوندن.

حنجره ام دیگه طاقت اینجور خوندن ها رو نداره :(( بقول معروف طاقتش طاق شده :((

دوست دارم فقط مطالبی اگر میخونم کوتاه باشه یا تصویری یا حتی صوتی .

الان این پست هم نوشتمم اذیتم .

بیشتر از این دیگه خودم و شما رو اذیت نمیکنم و پست زیر را تمام میکنم.

اگر این پست رو نوشتم  به دو علت بود یک احیاناً راهکاری اگر دارین بهم بگین

دو : قضاوتم نکنید این چند وقت که چرا نمیخونمتون و یا اگر میخونمتون چرا خاموشم !

یکی از علت های اصلیم برای نخوندم هام همین دلیل مهم بوده و هست.



برم که بیشتر از این اذیت نشم.





تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

راد الکتریک توزیع کننده انواع سیستم حفاظت در برابر صاعقه و اضافه ولتاژ ( TBS ) فیلتر دستگاه تصفیه آب در شیراز کاربرد فناوری تجربه های یک جوان موفق که به صورت کاملا رایگان در دسترس شماست مرکز چاپ و طراحی گروه هنری چاپ نفیس آموزش سئو صفر تا صد ابرها می‌دانند فیزیوتراپیست زهرا اشعری تایل چرمی پرسش مهر